English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
home use entry U اعلامیه مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Home , sweet home . U هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
entry U ثبت دردفتر ثبت
entry U قلم
entry U ثبت
entry U چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry U فقره
entry U شرکت کننده
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
re entry U ورود
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry U اعاده تصرف
re entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U ورود
re-entry U اعاده تصرف
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry U عمل ورودی
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry U اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry U آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry U ورود راهرو
entry U مدخل
entry U راه راهرودر
right of entry U حق ورود
no entry U ورودممنوع
entry U دخول
entry U ادخال
entry U ورود
double entry U دفتر داری مضاعف
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
data entry U ثبات داده ها ورود داده ها
data entry U داده دهی
data entry U ثبت داده ها
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
entry keydoard U صفحه کلید ادخال
double entry U سیستم دفترداری دوبل
ease of entry U سهولت ورود
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry keydoard U صفحه کلیدورودی
entry group U گروه واجد شرایط
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry condtion U شرط دخول
entry block U کنده مدخل
entry line U سطر ورودی
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
make an entry U ثبت کردن
make an entry U وارد کردن
port of entry U بندر مقصد
port of entry U بندرمحل ورود
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry U ثبت پس از موقع
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
undefined entry U فقره تعریف نشده
single entry U حسابداری ساده
to make an entry of U وارد
key entry U دخول کلیدی
feet-first entry U پرشسیخی
head-first entry U پرشباسر
entry point U نقطه دخول
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت دخول
entry side U جهت ورود
forcible entry U ورود عدوانی
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
forcible entry U هتک حرمت منازل
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
single entry U حسابداری فردی
to make an entry of U ثبت
to make an entry of U کردن
cost to entry U هزینه ورود
entry doors U در های ورودی
barrier to entry U منع ورود به صنعت
entry door U در جلویی [ساختمان]
entry door U در ورودی
gable-entry U راهروی ورودی
lobby-entry U راهرو
entry door U ورودی
lobby-entry U مدخل
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry U افهارنامه ورودی
remote job entry U ادخال کار از دور
entry level jobs U شغلهای غیر تخصصی
clear-entry key U کلیدصفحههوشیار
law of prior entry U قانون تقدم ورود
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
forcible entry and detainer U ید عدوانی
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
double entry table U جدول دو سویی
direct data entry U داده دهی مستقیم
data entry operator U متصدی داده دهی
end lobby-entry U مدخل
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
data entry mode U حالت ثبت داده ها
data entry form U فرم ورودی داده ها
data entry device U دستگاه داده دهی
customs entry form U افهارنامه گمرکی
data entry specialist U متخصص داده دهی
fast data entry control U کنترلدخولاطاعاتسریع
fine data entry control U کنترلدخولاطلاعاتعالی
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
home U کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
Is there anybody at home ? Anybody home ? U کسی منزل هست ؟
On my way home. . . U اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
home U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home U بازی
On my way home. . . U سرراهم بمنزل ...
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
WI'll you take me home? U مرا به منزل می رسانید ؟
home U اولین رکورد داده در فایل
home help U کمکحالبیمار
home U زادبوم
home U روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home U خانه دادن
home U منزل
home U اقامت گاه
home U میهن وطن
third home U بازیگر مهاجم
home U بطرف خانه
home U میهن
home U مرزوبوم
home U وطن اسایشگاه
home U جا به داخل لوله راندن
home U زمین خودی
may i see you home? U برسانم
may i see you home? U اجازه دهید شمارابخانه
home U وطن
home U شهر بخانه برگشتن
home U محل زندگی کسی
home U که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
at home <idiom> U درخانه
nobody home <idiom> U فکرش جای دیگر است
home U وطن
It came home to me. U به نظرم رسید.
home U سرزمین پدر و مادر
home U نقط ه شروع چاپ روی صفحه
It came home to me. U به فکرم رسید.
home U میهن
at home U پذیرایی در ساعت معین
come home U کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home U منزلگاه
home like U خانگی
home like U وطنی
home like U راحت
home U خانه
home-made <adj.> U خانگی
home towns U زادگاه
home-made <adj.> U در خانه ساخته [تهیه] شده
home town U زادشهر
Home appliances U وسایل خانگی
children's home U محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home town U خاستگاه
tumble home U خم درونی
Home Secretary U مسئولدفتر
to make one's way home U راه خانه را پیش گرفتن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to pay home U تلافی کامل کردن
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
we sang them home U ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home stretch U پایانراه
home stretch U مرحله نهایی
home stretch U گام های پایانی
home town U شهر موطن
home town U زادگاه
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
Home appliances U لوازم خانگی
Theres no place like home . <proverb> U هیچ جا مثل خانه نمى شود .
home plate U صفحهبازی
home straight U خطمستقیموسطبازی
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
home ground U آشنا بهمحیط
home time U زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth U حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home U خانهاشرافی
He came straight home. U صاف آمد خانه
She lost her way home . U راه خانه اش را گه کرد
What is your home address? U نشانی منزلتان چیست ؟
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
home address U آدرس منزل
to start for home U رهسپار به [راه] خانه شدن
home towns U شهر موطن
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
home towns U خاستگاه
home towns U زادشهر
home-grown U خانگی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com